هیچکس بیدار نیست؟؟؟
این ساعت که نه دیگه شبه ونه روز .ذهن من میره به ناکجا اباد وکلی خیال بافی میکنه!اگه اینجوری میشد اونجوری میشد اگه فلان میشد بهمان میشد!خاطراتو مرور میکنه شخصیتاوافرادوانالیزمیکنه!با بعضیا ددعواش میشه وفحش میده شایدم کتک بخوره!میره به بچگی اینده خیلی دور!به حسرتام فکرمیکنم به چیزایی که ندارم سعی میکنم به داشته هام فک کنم!
گذشتن از این روزاحس میکنم یکم سخته ولی کاملاشدنیه!باید تلاش کنم کمترین ضررو بدم.
متاسفانه درونم گاهی اشوب میشه!میدونم موقتیه میدونم تموم میشه اما بازم غصه میخورم...خیال بافی میکنم غصه میخورم